امین من epn ام قطع اینو بزار تو انجمن...!
بر اساس گزارش پرتال موسیقی وب سایت Zvuki.ru ، پسر 13 ساله ی نروژی با پخش موسیقی هوی متال از تلفن همراه خود از حمله گرگ ها جلوگیری کرد. این حادثه در بخش مرکزی ِ شهری در نروژ با نام Rakkestad حادث شد.
منبع:Heavy metal saves Norwegian boy from wolves | STRANGE BUT TRUE | RIA Novosti
والا همچینم ازش خوشم نمیادا...فقط واسه طرفداراش...!
اسم آلبوم رو از رو خودش برداشتن...بی مصرف :دی
نهایت احمق بودن بسیج دانشگاهی رو نشون میده که با این کار نه تنها شان زنان رو بالا نمیبرید بلکه بهشون بی احترامی هم میکنید...!
گالانت امین اینا...!:دی
!
بدون شرح!
عاشورای حسینی.!
:دی
نماز جماعت...!
بدون شرح.!
.
ای شیطون!
.
احمدی ن..د ۲
امین پس دیگه ای نورا پیدات نشه...!
خرافاتی ها...!
سلام...
من این نقد رو در تاریخ January 27, 2011, 14:08 در سایت بازینما نوشتم بعد دیدم امین از این بازی خوشش اومده گفتم اینجا هم بذارم حال کنه...!نکته بعدی سلاح های آیزاکه که تقریبا همون سلاح های شماره قبله به اضافه 2-3 تا سلاح جدید...
تو شماره قبل مراحلی که تو جاذبه صفر میگذشتن(شاید براتون سوال پیش بیاد من چرا هی میگم جاذبه صفر نمیگم تو خلاء؟ خب وقتی هوای اتاقی که شما توش هستید رو به صورت کامل تخلیه کنن اونجا فقط هوا از بین میره ولی شما هنوز رو زمین هستید وجاذبه زمین شما رو تو کف اتاقتون نگه میداره...)مراحل واقعا عالی و جذاب بودن مخصوصا مراحلی که مهدودیت هوا هم داشت...تو این شماره هم این مراحل واقعا عالی بودن و با شماره قبلی تفاوت داشت...که هم تو شماره قبل عالی از کار در اومده بودن هم تو این شماره...که البته به دلیل قابلیت پرواز آیزاک سازندگان از آزادی عمل بیشتری برخوردار بوده و تنوع بیشتری در این مراحل ایجاد کرده بودند...البته در شماره قبل در مراحلی که محدودیت اکسیژن بود استرس در بازی چند برابر میشدبه طوری که شما به مقدار انجام مرحله اکسیژن داشتید و اگر کار اضافه ای انجام میدادید اکسیژن شما تمام شده و میمردید...ولی در این شماره حتی این عامل هم ساده شده و شما همیشه خیلی بیشتر از حد لازم اکسیژن داشتید...
یکی هم 2 تا موجودی بودن که اون دکتر روانیه ساخته بود و میافتادن دنبالت به شخصه بعد از7-8 بار تموم کردن بازی باز هم وقتی بهشون میرسیدم باز هم قلبم از تو دهنم در میومد...و نابود کردن جفتشون هم فوق العاده جذاب بود یکیشونو که پشت موتور یه صفینه میسوزوندید یکی دیگه رو هم تو بخار نمیدونم پرت میشد بیرون یا نابود میشد...در هر حال وقتی برای اولین بار این 2 رو کشتم احساس کردم یه بار بزرگی از رو دوشم برداشته شد...حتی وقتی کنکور رو دادم هم انقدر حس خفنی نداشتم...
از وقتی که پای خوندنش گذاشتید ممنونم...!
امین فقط به خاطر تو...!
الی چرا یاد آوری نکردی ها...؟عجیبه...زنده ای؟
پشت درب اطاق عمل نگرانی موج میزد. بالاخره دکتر وارد شد، با نگاهی خسته، ناراحت و جدی ...
پزشک جراح در حالی که قیافه نگرانی به خودش گرفته بود گفت :"متاسفم که باید
حامل خبر بدی براتون باشم، تنها امیدی که در حال حاضر برای عزیزتون باقی
مونده، پیوند مغزه."
"این عمل، کاملا در مرحله أزمایش، ریسکی و خطرناکه ولی در عین حال راه دیگه
ای هم وجود نداره، بیمه کل هزینه عمل را پرداخت میکنه ولی هزینه مغز رو
خودتون باید پرداخت کنین."
اعضاء خانواده در سکوت مطلق به گفته های دکتر گوش می کردند، بعد از مدتی بالاخره یکیشون پرسید :"خب، قیمت یه مغز چنده؟"
دکتر بلافاصله جواب داد :"5000$ برای مغز یک زن و 200$ برای مغز یک مرد."
موقعیت ناجوری بود، خانمهای داخل اتاق سعی می کردند نخندند و نگاهشون با
آقایان داخل اتاق تلاقی نکنه، بعضی ها هم با خودشون پوزخند می زدند !
بالاخره یکی طاقت نیاورد و سوالی که پرسیدنش آرزوی همه بود از دهنش پرید که : "چرا مغز خانمها گرونتره؟"
دکتر با معصومیت بچه گانه ای برای حضار داخل اتاق توضیح داد که : "این قیمت استاندارد مغزه!"
ولی مغز آقایان چون استفاده میشه، خب دست دومه و طبیعتا ارزونتر
بر اساس یه تحقیق، ۵ سوال وجود داره که زنها بهتره از مردها نپرسند! چون
اگه جوابهاشون مبنی بر حقیقت داده بشه شر به پا میشه!!...
این ۵ سوال عبارتند از: ۱- به چی فکر می کنی؟...
۲- آیا دوستم داری؟...
۳- آیا من چاقم؟...
۴- به نظر تو ، اون دختره از من خوشگلتره؟...
۵- اگه من بمیرم تو چیکار می کنی؟
برای مثال: ۱- به چی فکر میکنی؟ جواب مورد نظر برای این سوال اینه: “عزیزم! از اینکه به فکر فرو رفته بودم متاسفم! داشتم به این فکر میکردم که تو چقدر زن خوب و دوست داشتنی و متفکر و با شعور و زیبایی هستی و من چقدر خوشبختم که با تو زندگی می کنم.“...
البته این جواب هیچ ربطی به موضوع مورد فکر مرد نداره! چون مرد داشته به یکی از موارد زیر فکر میکرده:
الف) فوتبال ب) بسکتبال ج) چقدر تو چاقی! د) چقدر اون دختره از تو خوشگلتره! ه) اگه تو بمیری پول بیمه ات رو چطوری خرج کنم؟
یه مرد در سال ۱۹۷۳ بهترین جواب رو به این سوال داده... اون گفته: “اگه می خواستم تو هم بدونی به جای فکر کردن، دربارهش حرف میزدم!“...
۲- آیا دوستم داری؟ جواب مورد نظر این سوال “بله“ است! و مردهایی که محتاطترند میتونن بگن: “بله عزیزم!“...
و جوابهای اشتباه عبارتند از: الف) فکر کنم اینطور باشه! ب) اگه بگم بله، احساس بهتری پیدا میکنی؟ ج) بستگی داره که منظورت از دوست داشتن چی باشه! د) مگه مهمه؟! ه) کی؟... من؟!
۳- آیا من چاقم؟ واکنش صحیح و مردانه نسبت به این سوال اینه که با اعتماد به نفس و تاکید بگین “نه! البته که نه!“ و به سرعت اتاق رو ترک کنین!...
جوابهای اشتباه اینها هستند: الف) نمیتونم بگم چاقی... اما لاغر هم نیستی! ب) نسبت به چه کسی؟! ج) یه کمی اضافه وزن بهت میاد! د) من چاقتر از تو هم دیدم! ه) ممکنه سوالت رو تکرار کنی؟ داشتم به بیمهات فکر میکردم!
۴- به نظر تو، اون دختره از من خوشگلتره؟ “اون دختره“ در اینجا میتونه یه دوست قبلی یا یه عابر که از فرط زل زدن به اون تصادف کردین و یا هنرپیشه یه فیلم باشه... در هر حال جواب درست اینه که: “نه! تو خوشگلتری!“...
جوابهای غلط عبارتند از: الف) خوشگلتر که نه... اما به نحو دیگهای خوشگله! ب) نمیدونم اینجور موارد رو چطوری میسنجند! ج) بله! اما مطمئنم تو شخصیت بهتری داری! د) فقط از این بابت که اون جوونتر از توست! ه) ممکنه سوالت رو تکرار کنی؟ داشتم راجع به رژیم لاغریت فکر میکردم!
۵- اگه من بمیرم تو چیکار میکنی؟ جواب صحیح: “آه عزیزترینم! در حادثه اجتناب ناپذیر فقدان تو، زندگی برام متوقف میشه و ترجیح میدم خودمو زیر چرخ اولین کامیونی که رد میشه بندازم!“... این سوال، همونطور که توی گفتگوی زیر میبینین، ممکنه از سوالهای دیگه طوفانیتر باشه!...
زن: عزیزم... اگه من بمیرم تو چیکار میکنی؟ مرد: عزیزم! چرا این سوالو میپرسی؟ این سوال منو نگران میکنه! زن: آیا دوباره ازدواج می کنی؟ مرد: البته که نه عزیزم! زن: مگه دوست نداری متاهل باشی؟ مرد: معلومه که دوست دارم! زن: پس چرا دوباره ازدواج نمیکنی؟ مرد: خیلی خب! ازدواج میکنم! زن (با لحن رنجیده): پس ازدواج میکنی؟ مرد: بله! زن (بعد از مدتی سکوت): آیا باهاش توی همین خونه زندگی میکنی؟ مرد: خب بله! فکر کنم همین کار رو بکنم! زن (با ناراحتی): بهش اجازه میدی لباسهای منو بپوشه؟ مرد: اگه اینطور بخواد خب بله! زن (با سردی): واقعا“؟ لابد عکسهای منو هم میکنی و عکسهای اونو به دیوار میزنی! مرد: بله! این کار به نظرم کار درستی میاد! زن (در حالی که این پا و اون پا می کنه): پس اینطور... حتما“ بهش اجازه میدی با چوب گلف من هم بازی کنه! مرد: البته که نه...
آقا سلام...
دیروز رفتم دربند ترکوندم بالاخره بعد از ۴ سال رفتم دربند کلی با فامیلا حال کردیم برف اومده بود رو زمینا یخ زده بود ۱۰۰ دفعه افتادم زمین ولی حال داد درکل خوب بود... گفتم شمال که نتونستیم بریم حداقل یه دربندی بریم صواب داره والا...!
اولش که (حالا من مثلا از کرج اومدما اونا از رسالت) ۱ساعت تو سرما ما رو کاشتن یخ زدم بد دیوانه ها ما رو سوار تله سیژ کردن بردن تا بالا یخ زدیم بعد از همه بدتر این که اون بالا بهمون فلافل یخ زده دادن که واقعا خوردنش خالی از لطف نبود بعدشم که حسابی برف بازی و اینا کردیم کلی ما رو با برف مورد مشایعت قرار دادن که خب ما هم ای کار را کردیم...برگشتنیم که هی یکی یکی همه افتادیم خندیدیم...!
بعد برگشتنا رو تله سیژ هم یه آشی خوردیم در حد تیم ملی خیلی حال داد...!
بعدش هم هممون (یعنی ۱۱ نفر )سوار یه ریو شدیم برگشتیم خونه...:دی!
امروز هم تولد مصطفی هستش مصی تولدت مبارک...!
از الی هم بابت یادآوریاش ممنونم...!