Dead Space 2-Review


سلام...

من این نقد رو در تاریخ January 27, 2011, 14:08 در سایت بازینما نوشتم بعد دیدم امین از این بازی خوشش اومده گفتم اینجا هم بذارم حال کنه...!
بالاخره همین دیروز بازی رو گرفتم البته با تاخیرو به بهانه سرماخوردگی نرفتم سر کار و نشستم پای بازی و بعد از 5-6 ساعت بازی رو تموم کردم...
چند ساعت...؟5-6 ساعت.
مگه 2 تا دی وی دی نیست...؟چرا.
خب چرا 5-6 ساعت؟نمیدونم والا...ذاری و اتمسفر فوق العاده بازی حسابی میخکوب شدم...ولی
مگه مس افکت و کسل وانیا هم 2 تا دی وی دی نبود....پس چرا این اینجوریه...؟نمیدونم والا...
خب تو 20 دقیقه اول بازی به خاطر صدا گ نمیدونم چرا دیگه بعد از این 20 دقیقه اصلا هیچ چیزی منو قافل گیر نکرد...؟!
تو شماره قبل در سر تا سر بازی من در هر لحظه احساس میکردم الانه که یچی بیاد مثل اون ماهیچه ای که یه هو از یه جا در میومد خب اصلا معلوم نبود که کی میاد و خب استرس تو همه جای بازی بود که الانه که بیاد و مار آره ...ولی تو این شماره دیگه همه چی همونطور که گفتم قابل پیش بینی بود...و اون حس شماره قبل رو نداشت...
متاسفانه تو این شماره,از بازی های دیگه هم کپی برداری شده بود که خب کمی بی عقلی سازندگان بود ولی خب خوب کنار هم چیده شده بود...که من از اینجا به بعد در کنار توضیحات درباره بازی به این مطالب هم میپردازم...
خب یه سری چیزای جدیدی به این شماره اضافه شده بود...
دشمنای جدید انقدری جذاب نبودن مثلا بچه هایی که به محض نزدیک شدن به شما منفجر میشدند...(که خب شبیه سوسکایی بودن که تو گیرز آو وار بود!)
یا بچه هایی که ناخونا بزرگی داشتن و اکثرا در دسته های زیادی به سمت شما حمله ور میشن...(که خب این هم مثل اون بچه های نابخشوده تو دانته اینفرنو بود!)
قابلیت های آیزاک تو این شماره زیاد نشدن ولی بهینه تر شدن...
نمونه بارز آن نیز(که از همه بهتر روش کار شده)پرواز در جاذبه صفر هست...بدون شک تمام مراحلی که تو جاذبه صفر میگذره عالی کار شدن و تنها نو آوری خوب این بازیه...

نکته بعدی سلاح های آیزاکه که تقریبا همون سلاح های شماره قبله به اضافه 2-3 تا سلاح جدید...


البته گفته بودن کسایی که سیو شماره قبلو دارند او پلاسما کاتر شماره قبل هم به صورت رایگان در اختیارشون قرار میگیره که خب همینطور هم شد...
سلاح های جدید بازی هم آن چنان که باید به درد بخور باشن به درد نمیخوردن...
آخه تو این جور بازی ها که تمام درگیری ها به صورت نزدیک و از فاصله 2-3 متری هست چه نیازی به تک تیر هست...؟!البته تو یکی دو جا اونم به صورت خیلی کم به درد میخوره...
یه سلاح جدید دیگه هم هست که از آن یک صفحه پرتاب میشه و یک حالت لیز مانندی رو روی دیوار ایجاد میکنه...که خب میشد بهتر از این تو بازی ازش استفاده کنن...مثلا براش محدودیت 4 تیر رو در نظر میگرفتن و دشمنان در برخورد با اون ها لیزر ها رو از بین نمیبردن که آیزاک اونا رو در اطراف خودش نصب میکرد و دشمنان در دسته های 20-30 تایی در اثر برخورد با اونا(همانطور که گفتم باعث نابودیشون نمیشدن) از کمر به دو نیم تقسیم شده و به حالت نیم خیز به سوی شما می اومده و شما هم لگدی تیری چیزی نثارشون میکردید...
خب تو این شماره با این که تو یک پایگاه فضایی  بودید و خب محیط 100 برابر بزرگتری از ایشیموراس با وجود محیط های گوناگون احساس کردم که فقط در و دیواراش تغییر میکنه...شماره قبلو که برای اولین بار بازی کردم اولاش هی گفتم بابا اینکه یه صفینه بیشتر نیست(ایشیمورا) مگه چقدر تنوع داره مراحلش ولی هی هر چی جلو میرفتم میدیدم بازی تموم نمیشه البته خب از محیط های تکراری هم رد میشدید ولی همین محیط های تکراری هم بازم چیزای جدیدی بری ارائه داشتن...که این هوشمندی سازندگان رو میرسوند!

تو شماره قبل مراحلی که تو جاذبه صفر میگذشتن(شاید براتون سوال پیش بیاد من چرا هی میگم جاذبه صفر نمیگم تو خلاء؟ خب وقتی هوای اتاقی که شما توش هستید رو به صورت کامل تخلیه کنن اونجا فقط هوا از بین میره ولی شما هنوز رو زمین هستید وجاذبه زمین شما رو تو کف اتاقتون نگه میداره...)مراحل واقعا عالی و جذاب بودن مخصوصا مراحلی که مهدودیت هوا هم داشت...تو این شماره هم این مراحل واقعا عالی بودن و با شماره قبلی تفاوت داشت...که هم تو شماره قبل عالی از کار در اومده بودن هم تو این شماره...که البته به دلیل قابلیت پرواز آیزاک سازندگان از آزادی عمل بیشتری برخوردار بوده و تنوع بیشتری در این مراحل ایجاد کرده بودند...البته در شماره قبل در مراحلی که محدودیت اکسیژن بود استرس در بازی چند برابر میشدبه طوری که شما به مقدار انجام مرحله اکسیژن داشتید و اگر کار اضافه ای انجام میدادید اکسیژن شما تمام شده و میمردید...ولی در این شماره حتی این عامل هم ساده شده و شما همیشه خیلی بیشتر از حد لازم اکسیژن داشتید...


در بعضی از مراحل این امکان رو دارید که شیشه ها رو بشکونید و دشمنان رو به بیرون پرت کنید که جالب بود و خودتون هم بعد از 3-4 ثانیه به بیرون پرت میشدید که قبل از این اطفاق باید به بالای در که یک چیزی مثل مثلث هست شلیک کنید تا درپوش های محافظ پایین بیاد و دوباره شرایط رو به حالت اول برگردونه...ولی یک مثاله مگه این یک پایگاه فضایی فوق پیشرفته نیست...؟!پس چرا محافظ ها به صورت خودکار پایین نمیان!تمامی سیستم ها هم که وصله آخه تقریبا آخرای بازی بود (فک کنم) که هوش مصنوعی رو از کار مینداختید!
وقتی به کلیسا میرسید در حکاکی هایی که روی دیوار هست تماما عکس اون سنگه رو میبینید که باعث تمام این اتفاقاته و این نشون میده که بشر علاقه به پرستش داره حالا فرقی نمیکنه که بت باشه یا هر  چیز دیگه ای که شاید باعث نابودیشون بشه که نیاز به پرستش رو نشون میده حتی در اوج پیشرفت و تکنولوژی...ولی خب اینجا اینطور نشون داده شده که دولت ها برای این که به هدف های شوم خود دست پیدا کنند از این موقعیت صوءاستفاده کرده حتی دست به ساخت مذهب نیز میزنند...که جای تامل دارد!
توی بازی یه مراحلی بود که باید از راهرو هایی  که در اون لیزر دارن که توسط یک هوش مصنوعی کنترل میشن( که در بالا گفتم) کنترل میشه رد شید...خب راهروی پر از لیزر وهوش مصنوعی احتمالا شما رو یاد رزیدنت اویل نمیندازه؟!
گرافیک بازی هم تو این شماره پیش رفت زیادی داشته...
خب تو تمام لحظه های این شماره منتظر یه غول آخر *** بودم که از این جهات واقعا نا امید شدم...
تو شماره قبل تقریبا میشه گفت3-4 تا غول آخر درست و حسابی بود یکی اونی که از همه بزرگتر بود و تو یه محیط دایره مانند بود که مبارزه باهاش خالی از لطف نبود...

یکی هم 2 تا موجودی بودن که اون دکتر روانیه ساخته بود و میافتادن دنبالت به شخصه بعد از7-8 بار تموم کردن بازی باز هم وقتی بهشون میرسیدم باز هم قلبم از تو دهنم در میومد...و نابود کردن جفتشون هم فوق العاده جذاب بود یکیشونو که پشت موتور یه صفینه میسوزوندید یکی دیگه رو هم تو بخار نمیدونم پرت میشد بیرون یا نابود میشد...در هر حال وقتی برای اولین بار این 2 رو کشتم احساس کردم یه بار بزرگی از رو دوشم برداشته شد...حتی وقتی کنکور رو دادم هم انقدر حس خفنی نداشتم...


یکی دیگه هم غول آخر بازی بود که هیبت خوفی داشت درسته به پای اولیا نمیرسید ولی باز هم خوب بود...!
اما تو این شماره هیجی که هیچی...
یه سری نو آوری هم داشت مثل این که مثلا برای باز کردن بعضی از درها اول شما رو اسکن میکنه که هیچ وقت به شما اجازه ورود نمیده و باید یکی از اجساد دور و برتون رو بردارید و ببیند که با کدوم اجازه  ورود میده که تو آخرای ابزی یه همچین صحنه ای هست که باگ میخوره و شما باید جسد رو پرت کنید,از عقب (چون اگه با خودتون تا جلوی دره ببرید میره تو در و دیوا و ناپدید میشه...)و وقتی پرتش کردید(سعی کنید سمت چپ در بندازیدش) کمی جلوتر رفته و از عقب جسد را جلوی در بگیرید تا در باز شه...یه جور راهنمایی بود!
تو این شماره آیزاک دچار توهم شده که همش اون زنه که تو شماره قبل بود رو میبینه که دقیقا صحنه آشنایی این زوج مثل ابتدای مکس پین 2 میمونه که مکس با اون زن کارگاهه(اسمشو یادم نمیاد) در مرده خونه ملاقات میکنه در طول بازی آیزاک مدام دچار توهم میشه و اون زنه رو میبینه و این توهمات وقتی جالب میشه که آیزاک دوباره به ایشیمورا میره و خاطرات طلخ گذشته رو نشون میده که یکی 2تاش تکان دهندس...
بله ایشیمورا شما دوباره به ایشیمورا بر میگردید ولی این بار خیلی جالب شده تمامی محیط ها رو ایزوله کردن...(مثل وقتی که دولت ایتی رو پیدا کرد و بردش تو  اون تونله که ایزوله بود)تو ایشیمورا مراحل کوتاه و جذابی رو پشت سر میذارید که خوب از کار در اومده مثلا تفریح من این بود که توی یه تونل بزرگی این لامپای فلوروسنس رو ور میداشتم پرت میکردم جلو که خب اطرافم تاریک  میشد و خوب رو این مساله کار کرده بودن...
یه مرحله دیگه هم داره که باید یه ماشین (اولش فکر کردم سنگ تراشه)رو راه مینداختین و از لابه لای ماهیچه های یه جور نمیدونم غوله چیه رد شید که خیلی باحال بود و دشمنا هم باز به سمت شما حمله ور میشن چون شما روی این دستگاه قرار دارید و کس دیگری آن را کنترل میکند خب این به نظر شما دقیقا شبیه رزیدنت اویل 5 نیست که شما روی فکر کنم یه کامیون بزرگ بودید و شووا اونو میروند و زامبی ها از اون بالا میومدن...؟!
تو این شماره باید برای  باز شدن یه سری درها یا بستن یه سری چیزها از کار انداختن یا به کار انداختن یه سری وسیله ها یه جوری اون ها رو هک کنید که خب این هم سیتمی شبیه به مس افکت هست با این تفاوت که در این بازی اشتباه جایز هست و شما میتونید در صورت این که بار اول موفق به انجام آن نشدید بازهم توان انجام این کار را دارید...
میرسیم به انتهای بازی که من نمیدونم چرا یه لحظه فکر کردم دارم پایان آلن ویک رو بازی میکنم...خب البته توهمات حاصله از اون سنگه هم وجود داشت  ولی آخه این چه وضع غوله آخه که 20 ثانیه ای میمیره...؟!
نمیگم چیه که خودتون برید ببینید!
البته بعد این یه صحنه فرار داره که اونم بار به لطف پرواز آیزاک یکمی حالمو بهتر کرد.
تو این شماره همونطور که میدونید آیزاک قابلیت صحبت کردن رو داره...
یادتونه وقتی اساسین کرید 2 اومد همه میگفتن که الطایر دارای شخصیت پردازی پیچیده تری نسبت به اتزیو هست که این به خاطر جدی بودن کم حرف بودن و نقابی که روی صورت داشت بود(البته بحثی راجع به این ندارم)...ولی این قضیه در مورد این بازی هم صدق کرده و آن آیزاکی که در شماره قبل به زور یک  کلام از دهنش در میومد مثل بلبل زبون باز کرده و صحبت میکنه که خب والا نمیدونم مثل این که بهش تخم کفتر دادن...و یه خورده تو ذوق میزنه آخه زیاده صحبت میکنه...
در کل اسم این رو نمیشه نقد گذاشت بیشتر تجربه شخصیم بود...

از وقتی که پای خوندنش گذاشتید ممنونم...!

امین فقط به خاطر تو...!
الی چرا یاد آوری نکردی ها...؟عجیبه...زنده ای؟

نظرات 2 + ارسال نظر
amin BHB شنبه 23 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 06:05 ب.ظ

ای منتخب!
ای دکتر!
ای لپ لپ!
ای باقلوا!
ای گوگول!
جیگرم!
هوی!
مرتیکه الدنگ!
کودن!
ممنونگ!

ای منتخب! مرسی!
ای دکتر!دندانپزشک!
ای لپ لپ!سک سک!
ای باقلوا!دانمارکی!
ای گوگول!جو جول!
جیگرم!خو!
هوی!متال!
مرتیکه الدنگ!خودتی!
کودن!اینم خودتی!
ممنونگ!خواهش!

Ellin دوشنبه 25 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 01:08 ق.ظ

گفتی از صبح هستی نبودی دروغگو!
یاد آوری نکرده خودت ترکوندی دیگه
دیگه پست نداری رو کنی؟
خجالت نکش!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد